نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده خلوت این غم زده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
اتش شوق در این جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ما به چکارش می خورد
که چو برق آمد و بر خشک و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه طوفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
شود آیا که زدیوانه خود یاد کند
آنکه زنجیر به پای دل شیدا زدو رفت؟
20305 بازدید
49 بازدید امروز
178 بازدید دیروز
1105 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian